تا درون یک سیستم زبانی حضور دارید و از آن استفاده می کنید، تغییر معنای واژگان برایتان محسوس نخواهد بود. اما اگر بیشتر طول سال را در جایی بیرون از این خاک پاک سپری کنید و یک باره سر برسید حتی بعید نیست در برقراری ارتباط مؤثر با اطرافیانتان هم دچار مشکل بشی. یارو یه چیز دیگه گفته تو یه چیز دیگه می گیری. یا یارو یه چیز پراند بیرون و بلافاصله زد زیر خنده و تو با خودت گفتی: این گنوغ سرک چرا همچین کرد. خنده نداشت که. توی زبان محاوره ای شهرت نبوده ای و خبر نداری چه اصطلاحات و تعبیراتی را وارد چرخۀ مکالمات روزمره کرده اند و حسبی الله همه شان هم فوش.

معروف ترین واژه از این دست، کلمۀ طلایی و قابل احترام و مقدس " کِرِگ" است. تا جایی که مغز و کلۀ خلاق و مبتکر و هوشمند و در عین حال پوک این حقیر یاری اَکُن تا چند سال قبل این کلمه هم مثل سایر کلمات، معنایی معمولی داشت و والدین از آن برای صدا کردن کودکان خاندان (مخصوصاً در حالت جمع) استفاده شَکه. مثلاً خیلی رایج بود که صدای یک مرد یا زن میانسال را می شنیدیم با این طرز بیان: " کِرِگُن (کِرِیگُن) فضولی نکنی، پدر سوخته اُن." یا " به کِرِگُن نِوَهل بِرَن در" و ... این کاربرد ممکنه در حال حاضر همچنان وجود داشته باشد ولی بدون شک تحت تأثیر معنای جدید آن قرار گرفته است. یعنی الان اگه به کسی گفتی کِرِگ، بلافاصله معنای رایج آن به ذهنش خطور می کند و اگِره بِی و عمراً اگه مفهوم بچه کوچولو و چریک و چِرپِتَک و چوکلک و اینها به ذهن خرابش برسد.

تا در این مبحث قشنگ و جذاب و رؤیایی قرار داریم بپردازیم بهش که حیفه از دست بره. کِرِگ بازی از قدیم الایام بوده، خوبش هم بوده، هر که هم که ادعا کنه نبوده خودش کرگ بازه. این پدیده با اسامی متفاوت و روش های اجرای گوناگون وجود داشته. الان هم که ترکانده و کاملاً رو بورسه. و در آینده هم رونق خود را حفظ اَکُن و بلکه رواج بیشتری خواهد یافت و تمام روابط عاشقانه بر اساس آن شکل خواهد گرفت. برای همین بود که از یکی پرسیدند بازی مورد علاقه ات چیه. جواب داد: ورزش سالم و مفرح و شاداب کنندۀ کرگ بازی.

وضع وقتی خراب تر شد که دو سه تا از این کِرِگ بازی ها، چندین سال پیش لو رفت و آبروریزی به بار آمد و عده ای رسوای عالم شدند. این رسوایی ها به جای اینکه هشداری باشد برای مردم، انگار برعکس عمل کرد و با لو رفتن یه عده آدم جا افتاده و به ظاهر فرهنگی، زشتی این کارها خیلی کمتر شد و خیلی ها تازه فهمیدند همچین بند و بساطی وجود دارد و می توان از این غلط ها کرد. در سطحی خفیف تر از حد رسوایی، این ارتباطات فراوان شکل گرفت و سه سوته همه گیر شد و عواقبش گریبان خلق الله را گرفت. رقابت های عشقی به افسانه ها پیوست. رقابت های کِرِگی آمد روی کار. عده ای شکست کِرِگی خوردند و داغون شدند. عده ای دو تا دو تا کِرِگ شکار می کردند و همچنان می کنند. محبت های کِرِگانه و قهر و آشتی های اینجوری و سایر روابط فعلاً در جریان است تا به زودی چند تا رسوایی جدید به آن زنجیرۀ رسوایی های سابق متصل شوند و جهان بگردد و ما همراهش. تا ببینیم آخر کار چه خواهد شد و بلایی که قراره سرمان بیاید از زمین سر می رسه یا از آسمان یا از دریا یا از درون خودمان.

یک مورد دیگر از این دست اصطلاح جدیدالتأسیس " سگ با نانچیکو " است که خداییش خیلی سریع گرفت. یادم هست ملت گاه برای اینکه انزجار خود را از انجام کاری نشان هُدَن و ثابت بکنِن که به هیچ وجه من الوجود چنان کاری را نخواهند کرد و احتمالش فوق العاده کم است که دست به آن کار بزنند، از اصطلاح " سگ این کار را می کنه؟ " استفاده می کردند. مثلاً می گفتند " سگ میره خدمت؟ " یا " سگ میره سر کار بنّایی؟ " و ... امروزه برای اینکه از امکان و احتمال وقوع وقایع حتی بیش از آنچه قبلاً بود بکاهند و آن را به سمت صفر میل بدهند ( وقتی f(x) à ∞) آن وقت است که از اصطلاح جالب انگیز یاد شده حداکثر بهره برداری را می کنند که " سگ با لانچیکو میره خدمت؟ " و ...

با اسامی علمی هم از این بازی ها می کنند. از یک اسم کاملاً علمی، یک کلام زشت و فوش در می آورند. این جوری به علم خدمت می کنند که به کتاب فیزیک هالیدِی، که از معروف ترین کتب فیزیک دانشگاهی است می گویند فیزیک " هال اِدِی ". خلاقیت را نگاه. هوش و ذکاوت را نگاه. آدم تحت تأثیر این ذهن مثبت و مبتکر آنها قرار اَگِرِ.

تا حالا کلمۀ " پِنَیِّس " به گوش شما خورده؟ نخورده نه؟ به گوشهای تیز من هم نخورده بود تا هفتۀ پیش. شنیدم یکی به یکی دیگه می گفت: " کَله پنَیّسی ". گفتم آ. این دیگه به چه زبانی بود؟ باور می کنید جواب را در دیکشنری پیدا کردم؟ آقایون دایرۀ لغات انگلیسی شان عالین. حرف اینین. همۀ فوش ها و اسامی برخی قسمت های بدن و ... را بلدند، صد برابر بهتر از خود انگلیسی زبانان. مناظره ای ترتیب بدید بین یکی از اینها با ده تا انگلیسی زبان. بگویید دو گروه به هم فوش های انگلیسی رد و بدل کنند تا معلوم بشه کی زودتر کم میاره؟ حاضرم شرط ببندم که انگلیسی ها دو دقیقه فوش می دهند و دیگه فوشی یادشان نمیاد اما همشهری ما از تجربیات فوش دهی چندین ساله اش استفاده کرده همینجور تا یکی دو ساعت فوش های خواهر و مادر انگلیسی ردیف می کنه برات طوری که انگلیسی زبانان هم شهمات می کنند. آقایون جوانان ما زده اند با جابجا کردن و تغییر صداهای حروف یه چیز، کلمه را وارد زبان شیرین خملی کرده اند بدون اینکه جنبۀ منفی آن نمایان گردد. الحق که گلولۀ استعدادند اینها. دو دقیقه با آنها صحبت کن، بیست تا کلمۀ جدید وارد زبان می کنند. منو باش می خواستم یه فرهنگ لغت خملی تألیف کنم. بابا، با این سرعت سرسام آور ورود کلمات جدید و تغییر معانی دیگه غلط بکنم از این تصمیمات بگیرم.

از آنجا که ملت نسل جدید اصلاً و ابداً نه حال خواندن مطالب طولانی بالاتر از 5 خط را دارند و نه نشاط این کار را، بنا بر تصمیم جمع، مطلب را طولانی تر نمی کنیم. باشد که کسی پیدا شود و این اراجیف را بخواند و زحمات ما هدر نِرِ.

راستی اگه کلمات جدیدالتأسیسی هست که به گوشتان خورده، توی نظرات برایمان مرقوم بفرمایید تا ما نیز در ثواب آن شریک باشیم. سپاس.